مقاله وبینار خانه کودک لگو با عنوان “جعبه کوچک احساسات من” با هدف کمک به شناخت و مدیریت احساسات کودکان

این مقاله برای وبینار خانه کودک لگو با عنوان “جعبه کوچک احساسات من” و با هدف کمک به شناخت و مدیریت احساسات کودکان جمع‌آوری شده است. در این مقاله به بررسی این موضوع و ارایه راهکارها و نمونه‌های آموزشی جهت کمک به شناخت احساسات کودکان می‌پردازیم. در پایان منابع این مقاله و کتاب‌ها و مقالات و ابزار و فیلم‌هایی جهت شناخت بهتر و بیش‌تر موضوع ارایه شده است.

 

  • چرا باید درمورد مسائل احساسی به کودکان آموزش بدهیم؟

یکی از ویژگی‌های اصلی در کودکان، داشتن احساسات زیاد است. فرقی نمی‌کند کودک چند سال دارد و آیا این احساسات مثبت هستند یا منفی. گاهی موج هیجان آن‌ها می‌تواند خارج از ظرفیت ما باشد. پیش از اینکه  وارد بحث آموزش احساسات به کودکان بشویم با عناوین احساسات اصلی و تعاریف هر یک مختصرا آشنا خواهیم شد.

احساسات یا هیجانات انسان به صورت کلی به شش هیجان اصلی: خشم، ترس، نفرت، غم، شادی و علاقه یا عشق تقسیم می‌شوند.

این احساسات اصلی ملاک‌های زیر را برآورده می‌سازند.

  1. به جای اینکه اکتساب شده یا از طریق جامعه‌پذیری یا تجربه آموخته شده باشند، فطری هستند.
  2. در تمام افراد از شرایط یکسانی به وجود می‌آیند. (به طور مثال، شکست صرف نظر از سن و فرهنگ و غیره همه را ناراحت می‌کند)
  3. به صورت منحصر به فرد و متمایز ابراز می‌شوند.
  4. پاسخ فیزیولوژیکی متمایز و بسیار قابل پیش‌بینی را فراخوانی می‌کنند.
  • ترس:

ترس واکنشی هیجانی است و از تعبیر انسان که موفقیت آیا برای او خطرناک است یا تهدیدی برای سلامتی اوست ناشی می‌شود. رایج‌ترین موقعیت‌های ترس‌آور مربوط می‌شود به پیش‌بینی صدمه‌های جسمانی یا روانی، آسیب پذیری در برابر خطر، یا انتظار فرد از اینکه توانایی مقابله کردن با موقعیت‌های قریب‌الوقوع را ندارد. ترس دفاع را با انگیزه می‌کند. فردی که ترسیده، می‌لرزد، عرق می‌ریزد، به دور و بر خود می‌نگرد و برای محافظت از خودش، احساس تنش عصبی می‌کند. بنابراین ترس درباره‌ی آسیب‌پذیری ما هشدار می‌دهد و در ضمن یادگیری را تسهیل و مقابله کردن را فعال می‌کند.

  • خشم:

خشم هیجانی فراگیر است. هنگامی که افراد جدیدترین تجربه‌ی هیجانی خود را توصیف می‌کنند، خشم هیجانی است که بیش‌تر به ذهن می‌آید. خشم از مانع به وجود می‌آید، مثل زمانی که فرد برداشت می‌کند که نیروهای بیرونی در برنامه‌ها، اهداف و یا سلامتی او اختلال ایجاد می‌کنند. خشم همچنین از خیانت در امانت، مورد بی‌اعتنایی قرار گرفتن، مورد انتقاد ناموجه قرارگرفتن، بی‌ملاحظه‌گی دیگران و رنجش انباشته شده ناشی می‌شود. اساس خشم این عقیده است که اوضاع آن‌گونه که باید باشد نیست؛ مانع، یا انتقاد ناموجه است.

خشم پرشورترین هیجان است. آدم خشمگین، قوی‌تر و نیرومندتر می‌شود. خشم احساس کنترل فرد را نیز افزایش می‌دهد. خشم افراد را نسبت به بی‌عدالتی دیگران حساس‌تر می‌کند و مبارزه و احساس کنترل، به سمت غلبه کردن بر مانع ناموجه یا اصلاح کردن آن هدایت می‌شوند. این جمله می‌تواند کلامی یا غیرکلامی (فریاد زدن یا کوبیدن در) و مستقیم یا غیرمستقیم باشد (نابود کردن مانع یا صرفاً پرتاب کردن چیزها). وقتی افراد خشم خود را بیرون می‌ریزند، پژوهش از میزان موفقیت زیاد خبر می‌دهد.

خشم نه تنها پرشورترین هیجان، بلکه خطرناک‌ترین هیجان نیز هست، به طوری که هدف آن نابود کردن موانع در محیط است. تقریباً نیمی از رویدادهای خشم، فریاد کردن یا جیغ کشیدن را شامل می‌شود، و نزدیک به ۱۰ درصد رویدادهای خشم به پرخاشگری منجر می‌شود.

  • نفرت:

نفرت عبارت است از خلاص شدن از شر چیزی آلوده، فاسد یا گندیده. این که آن چیز چیست به رشد و فرهنگ بستگی دارد. در زمان طفولیت، علت نفرت به مزه‌های ترش و تلخ محدود است. در کودکی، واکنش نفرت از چیزی که تهوع‌آور باشد، گسترش می‌یابد. در بزرگسالی، نفرت از برخودهای ما با هر چیزی که معتقدیم به طریقی آلوده است ایجاد می‌شود. مثل آلودگی‌های بدن، آلودگی‌های میان‌فردی و آلودگی‌های اخلاقی. وظیفه‌ی نفرت رد کردن است. افراد از طریق نفرت، فعالانه برخی از جنبه‌های مادی یا روانی محیط را پس می‌زنند و دور می‌اندازند. چون نفرت از لحاظ پدیدارشناختی آزاردهنده است، نقش انگیزشی مثبتی را در زندگی ما ایفا می‌کند به صورتی که میل به پرهیز کردن از چیزهای نفرت‌انگیز، ما را با انگیزه می‌کند تا رفتارهای مقابله کردن لازم را برای برخورد کردن با شرایطی که نفرت‌انگیز هستند یاد بگیریم.

  • غم:

غم منفی‌ترین و آزاردهنده‌ترین هیجان است. غم اصولاً از تجربیات جدایی یا شکست ناشی می‌شود. جدایی از دست دادن فردی عزیز از طریق مرگ، طلاق و مسافرت ناراحت‌کننده است. چون غم خیلی ناخوشایند احساس می‌شود، فرد را با انگیزه می‌کند تا قبل از وقوع آن هرکار لازم را برای کاهش دادن شرایط غم‌انگیز انجام دهد. غم انسان را با انگیزه می‌کند تا محیط را به وضعیت قبل از غم‌انگیزی برگرداند. یکی از جنبه‌های مثبت غم این است که به صورت غیرمستقیم به انسجام گروه‌های اجتماعی کمک می‌کند.

  • شادی:

رویدادهای شادی‌آور، پیامدهای خوشایند را شامل می‌شوند. مانند موفقیت در یک کار، پیشرفت شخصی پیش‌روی به سمت هدف و … .

علت‌های شادی ـ پیامدهای خوشایند مرتبط با موفقیت‌های شخصی و ارتباط میان فردی ـ اصولاً ضد علت‌های غم هستند. تأثیر شادی نیز بر خلاف تأثیر غم است. وقتی غمگین هستیم، احساس بی‌حالی و کناره‌گیری می‌کنیم، وقتی شادیم، احساس علاقه و معاشرتی بودن می‌کنیم. در هنگام غم بدبین هستیم ولی در هنگام شادی خوشبین می‌شویم.

شادی وظیفه‌ای دوگانه دارد. اولاً به ما کمک می‌کند که برای انجام فعالیت‌های اجتماعی اشتیاق داشته باشیم، ثانیاً وظیفه‌ی آرامش‌بخش دارد.

  • علاقه:

شایع‌ترین هیجان در عملکرد روزمره است. مقداری علاقه همیشه وجود دارد. به همین خاطر، افزایش و کاهش علاقه، معمولاً جابه‌جا شدن علاقه از یک رویداد، فکر یا عملی دیگر را شامل می‌شود. به عبارتی دیگر معمولاً علاقه‌ی ما متوقف یا شروع نمی‌شود بلکه آن را از یک موضوع به رویدادی دیگر هدایت می‌کنیم. علاقه زیربنای میل به خلاق بودن، یادگرفتن و پرورش دادن قابلیت‌ها و مهارت‌هاست.

هیجانات وظایف متعددی دارند. در رابطه با محافظت ترس بدن را برای پس کشیدن و گریز نیرومند هدایت می‌کند. خشم برای نابود کردن جنبه‌ای از محیط (مثل دشمن) بدن را برای حمله آماده می‌کند. بنابراین وظیفه احساسات یا هیجانات، آماده کردن ما برای پاسخ خودکار، بسیار سریع به تکالیف اساسی زندگی است.

این نوع استدلال به این نتیجه‌گیری منجر می‌شود: چیزی به نام هیجان بد وجود ندارد. شادی لزوماً هیجان خوبی نیست و خشم و ترس لزوماً هیجان‌های بدی نیستند. همه هیجان‌ها مفید هستند زیرا توجه و رفتار را به سمت جایی که لازم است، با توجه به موقعیتی که فرد مواجه شده، هدایت می‌کنند.

 در ادامه توضیحات بیش‌تری را درباره ضرورت آموزش مسائل احساسی به کودکان می‌خوانید؛ این توضیحات از زبان دکتر اشلی سودرلوند (Ashley Soderlund)، روان‌شناس کودک بیان شده‌اند.

وی به ‌عنوان یک محقق در حوزه رشد کودکان، زمینه تخصصی‌اش مطالعه روی احساس بوده است. او درباره این موضوع تحقیق و مطالعه کرده ‌است و مقاله‌هایی را هم درباره‌ی آن نوشته ‌است. او می‌گوید: “احساسات فقط انرژی هستند”.

ما بزرگسالان تمام این انرژی‌ها را به چشم تهدیدی در برابر سیستم استرسی خودمان می‌بینیم. اگر فرد بزرگسالی را با احساساتی به ‌اندازه‌ی بچه‌ها ببینیم، احتمالا بدن ما حق دارد که واکنش‌های استرسی از خود نشان دهد، چرا که اکثر ما یاد گرفته‌ایم که احساساتمان را مهار کنیم.

از طرف دیگر، کودکان نمی‌دانند که مهار‌کردن درست احساسات چگونه صورت می‌گیرد. ما می‌توانیم تلاش کنیم که جلوی بروز تمام احساسات را بگیریم یا اینکه با آغوش باز به استقبال آن‌ها برویم و به کودکان درباره احساسات‌شان آموزش دهیم.

سؤال مهمی وجود دارد که پرسیدن آن از کودکی که در سکوت یا پریشان وارد اتاق می‌شود، می‌تواند به شناخت بهتر او کمک کند. چه حسی داری؟

شمار زیادی از کودکان با اکتفا به گفتن خوب در جواب این سؤال، کار ما را دشوار می‌کنند. واقعیت این است که خوب بودن به ‌عنوان یک احساس شناخته نمی‌شود و در طبقه‌بندی هیجان‌ها قرار نمی‌گیرد.

تجربه‌ی احساسات موضوعی همگانی است و در نهاد ما به ‌عنوان یک انسان وجود دارد. گاهی والدین تصور می‌کنند که آگاهی کودکان از احساساتشان به‌ شکلی طبیعی پرورش خواهد یافت. واقعیت این است که یادگیری تشخیص و روبه‌رو شدن با احساسات مثل دیگر مهارت‌های مهم، برای پیشرفت اجتماعی و احساسی سالم در کودکان، نیازمند حمایت و تشویق است.

  • ۸ دلیل مهم برای آموزش مسائل احساسی به کودکان
  1. عادی‌سازی احساسات سطح اضطراب را کاهش می‌دهد.

احساسات شدید جزئی از تجربه‌ی فراگیر انسانی به حساب می‌آیند. با این ‌حال، احساسات شدید برای کودکان خردسال، می‌تواند به آن‌ها حس ترس یا پریشانی بدهد. اختصاص ‌دادن فضایی برای احساسات قوی در کودک و ارزش ‌دادن به تجربه‌شان، اجازه می‌دهد تا کودک پذیرش سالمی از احساساتش داشته باشد. وقتی کودک با احساساتش سر جنگ نداشته باشد، استرس و اضطراب غیر ضروری هم نخواهد داشت.

  1. شناخت احساسات باعث بالارفتن هوش اجتماعی می‌شود.

بسیاری از والدین به‌ صورت خودکار انتظار دارند که فرزندشان بداند چطور احساساتش را به ‌شکلی سالم بروز دهد. با این‌حال، اولین قدم برای روبه‌رو شدن با احساسات، توانایی تشخیص آن‌ها است. وقتی کودک را با بسیاری از کلمات مربوط به احساسات آشنا کنید، آن‌ها بهتر می‌توانند هیجان‌ها و احساسات‌شان را تشخیص دهند. همدلی احساسی بخش مهمی از هوش هیجانی است.

  1. یادگیری راه‌هایی برای آرام‌کردن خود و کاهش رفتارهای ناسالم.

پس از اینکه کودکی توانایی تشخیص احساساتش را به دست آورد، می‌تواند خودآگاهی‌اش را برای آرام‌کردن و تسکین خود نیز پرورش دهد. این فرایند آزمون ‌و خطا است و شما می‌توانید در کنار کودک باشید تا به او در مشاهده و تشخیص راه‌هایی برای کاهش استرس فیزیولوژیکی‌اش کمک کنید.

  1. کارکردن روی احساسات قوی به کودک کمک می‌کند بهترینِ خودش باشد.

اگر کودک در مسیر سرکوب احساسات قرار بگیرد، نمی‌تواند از ظرفیت کامل احساساتش استفاده کند. هیجان‌های حل ‌نشده در ناخودآگاه آن‌ها ماندگار می‌شوند و به سرمایه‌های درونی و انرژی روانی‌ای که کودک برای عملکرد بهتر در طول روز به آن‌ها نیاز دارد، لطمه می‌زند.

  1. شناخت احساسات به والدین هم کمک می‌کند.

سرکوب احساسات کودک با گفتن جمله‌هایی مثل این‌قدر گریه نکن! اتفاق مهمی نیفتاده! کار بسیار راحتی است. نیت خیر شما برای آموزش قدرت استدلال در مغز در حال رشد کودک (که مملو از هورمون‌های استرسی است) گم می‌شود. پیامد این کار چیست؟ زمانی که مغز کودک (و مغز ما بزرگ‌سالان) در حال تجربه‌ی احساسات شدید باشد، توانایی یادگیری نخواهد داشت. زمانی که اجازه دهیم احساساتمان بروز پیدا کنند و به ‌نوعی آن‌ها را حل کنیم، همه‌ی ما وضعیت بهتری خواهیم داشت.

  1. کنارآمدن موفقیت‌آمیز با احساسات، پایه‌ی اصلی سلامت روان است.

بیان احساسات و هیجانات در ما باید به کاری همیشگی تبدیل شود. بدین‌ترتیب، احتمال به ‌کارگیری الگوهای منفی برای کنارآمدن با شرایط (مثل پرخاشگری، جویدن ناخن، سیگار کشیدن، پرخوری و…) پایین می‌آید. این الگوهای منفی منجر به اضطراب، افسردگی و دیگر مشکلات مربوط به سلامت روان می‌شوند.

  1. سلامت احساسی لازمه‌ی سلامت جسمی است.

احساسات حل‌نشده در کودکان (درست مثل بزرگسالان) باعث بروز علایم فیزیکی ناخوشایند در بدن مثل سردرد، دل درد، زخم معده یا فشار خون بالا می‌شود.

  1. ترویج احساسات مثبت، مسیر سلامتی در دراز مدت را پی‌ریزی می‌کند.

اگر بخواهیم صادق باشیم، بسیاری از والدین به‌ دلیل مشکلات هیجانی و احساسی‌ای که در کودکی تجربه کرده‌اند، هنوز به‌دنبال پیداکردن راهی برای محافظت احساسی از خودشان هستند. هرچه سن کودک برای یادگیری مسائل احساسی کمتر باشد، احتمال بروز مشکلات هیجانی و اختلالات روانی در او کمتر می‌شود و در طولانی ‌مدت، سلامت احساسی بهتری خواهد داشت.

داشتن سلامت احساسی در زندگی، یک هدیه است. آن را از فرزندتان دریغ نکنید. زمانی که از کودک برای کسب توانایی تشخیص و بیان احساساتش حمایت کنید، نه ‌تنها برای سلامت روانی او در طولانی‌مدت قدم برداشته‌اید، بلکه به ‌نوعی سلامتی‌اش را تضمین می‌کنید. هیچ هدیه‌ای ارزنده‌تر از سلامت روانی برای انسان‌ها وجود ندارد.

  • چگونه احساسات را به کودکان آموزش دهیم؟

سر و کله زدن با احساسات فرآیند پیچیده‌ای است، خصوصاً برای کودک ۴ ساله‌ای که نمی‌فهمد چرا اجازه نمی‌دهید بیش‌تر از یک کلوچه بخورد یا کودک ۸ ساله‌ای که از این که شما را به کار دعوت کرده‌اند و مجبورید زمین بازی را هرچه زودتر ترک کنید ناراحت است.

در این بخش با نحوه آموزش احساسات به کودکان آشنا می‌شویم که می‌تواند روی کنترل مؤثر و سالم احساسات آن‌ها اثربخش باشد. آموزش احساسات به کودکان دشوار است، چرا که احساس مفهومی‌ کاملاً انتزاعی است. توصیف احساس غمگین بودن، ترسیدن یا هیجان‌زدگی سخت است. از آن جا که احساسات آن‌ها بر روی هر انتخابی تأثیر می‌گذارد، مهم است که هر چه زودتر به کودکان درباره احساساتشان آموزش‌های لازم را بدهید.کودکانی که احساسات خود را درک می‌کنند، از عصبانیت، پرخاشگری و سرکشی برای بیان احساس خود استفاده نمی‌کنند.

کودکی که می‌تواند بگوید: من از شما عصبانی هستم کم‌تر احتمال دارد که طرف مقابل را بزند و کودکی که می‌تواند بگوید، این احساسات من را آزار می‌دهد، برای حل صلح‌آمیز تعارض، مجهزتر است.آموزش احساسات به کودک، به شما نیز کمک می‌کند تا از نظر ذهنی قوی شوید.کودکانی که احساسات خود را درک می‌کنند و مهارت‌های کنار آمدن با آن‌ها را دارند می‌توانند اطمینان حاصل کنند که از عهده زندگی برمی‌آیند.

  • احساسات آنها را معرفی کنید و آموزش دهید.

به کودک پیش دبستانی خود کلمات احساسی اساسی مانند شادی، خشم، غم و ترس را بیاموزید.

بچه‌های بزرگ‌تر می‌توانند از یادگیری کلمات احساسی پیچیده‌تری مانند ناامیدی، ناراحتی و حسادت، و اضطراب بهره‌مند شوند.

یک روش عالی برای کمک به کودکان در یادگیری احساسات، بحث در مورد احساس شخصیت‌های مختلف در کتاب‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی است.

مکث کنید و بپرسید، فکر می‌کنی او حالا چه احساسی داره؟

بعد، درباره احساسات مختلفی که این شخصیت ممکن است تجربه کند و دلایل آن  با یکدیگر صحبت کنید.

  • صحبت در مورد احساسات دیگران همدلی را نیز یاد می‌دهد.

کودکان خردسال فکر می‌کنند جهان حول محور آن‌ها می‌چرخد، بنابراین می‌تواند تجربه‌ای چشم‌نواز برای آن‌ها باشد که یاد بگیرند افراد دیگر نیز احساسات خود را تجربه می‌کنند.

اگر فرزند شما بداند كه هل دادن دوست خود به زمين ممكن است دوست او را عصبانی و غمگين كند، کمتر احتمال دارد او را هل دهد.

  • درباره احساسات صحبت کنید.

به کودکان نشان دهید که چگونه از کلمات احساسی در واژگان روزانه خود استفاده کنند. با استفاده از فرصت‌هایی که می‌توانید احساسات خود را به اشتراک بگذارید، نشان دهید که چگونه احساسات خود را بیان می‌کنید. بگویید، من ناراحتم که امروز نمی‌خوای  با من و خواهرت بازی کنی. شرط می‌بندم خواهرت هم ناراحته. هر روز از کودک خود بپرسید، امروز چه احساسی داری؟ در کودکان کم سن و سال، از یک ایموجی یا شکلک ساده با شکل خنده یا ناراحتی و حالت‌های دیگر استفاده کنید. یا از کارت خرس‌ها یا کارت احساسات شخصی خودتان که از تصاویر مجله‌ها درست کرده‌اید. این امر به آن‌ها کمک می‌کند تا احساسی را انتخاب کنند و سپس درباره این احساس و انواع مواردی که بر احساسات کودک شما تأثیر می‌گذارند صحبت کنید.

وقتی متوجه شدید فرزندتان احساس خاصی دارد، به آن اشاره کنید. به عنوان مثال، بگویید، به نظر میرسه واقعاً خوشحالی که می‌خوایم بستنی بخوریم، یا به نظر می‌رسه که از بازی با اون اسباب بازی‌ها خسته و بی حوصله می‌شی.

  • راهکارهای مقابله را آموزش دهید.

بچه‌ها باید یاد بگیرند که به دلیل این که احساس خشم می‌کنند، ممکن است شخصی را زده یا به نحوی به او آسیب بزنند. در عوض، آن‌ها باید مهارت‌های کنترل خشم را بیاموزند تا بتوانند درگیری را به صورت مسالمت‌آمیز حل کنند. به طور پیشگیرانه به کودک خود یاد دهید که چگونه با احساسات ناراحت کننده کنار بیاید. فرزند خود را تشویق کنید که به خودش وقت اختصاص دهد و با خودش کار کند. آن‌ها را تشویق کنید وقتی ناراحت شدند به اتاقشان یا مکان آرام دیگری بروند. این کار می‌تواند به آن‌ها کمک کند قبل از اینکه قانونی را نقض کنند و مرزها رو بشکنند، آرام شوند. همچنین روش‌های سالم برای کنار آمدن با احساسات غم‌انگیز را به کودک خود بیاموزید. اگر فرزندتان از این که دوستش با او بازی نمی‌کند ناراحت است، درباره راه‌هایی که می‌تواند با احساس ناراحتی‌اش کنار بیاید صحبت کنید. غالباً، بچه‌ها نمی‌دانند وقتی احساس ناراحتی می‌کنند باید چه کار کنند، بنابراین پرخاشگر می‌شوند یا رفتارهایی برای جلب توجه از خود نشان می‌دهند.

  • تقویت مثبت بودن.

رفتار خوب را با برخورد مثبت تقویت کنید. کودک خود را به خاطر ابراز احساسات خود به روشی مناسب با گفتن جملاتی از جمله: من واقعاً از مدلی که به خواهرت می‌گفتی از دستش عصبانی هستی خوشم اومدتشویق کنید.

  • اهمیت الگو بودن والدین برای رفتارهای سالم.

اگر به کودک خود بگویید وقتی عصبانی است با کلمات احساسات خود را ابراز کند، اما او شاهد این صحنه باشد که شما پس از یک صحبت تلفنی ناخوشایند تلفن خود را پرتاب می‌کنید، آموزه‌های شما اثربخش نخواهد بود. روش‌های سالم برای کنار آمدن با احساسات ناخوشایند را در خود نیز اجرا کنید.

به زمان‌هایی که احساس عصبانیت یا ناامیدی می‌کنید اشاره کنید و آن را با صدای بلند بگویید. وای، من اعصابم خرد شده که این ماشین از جلوی من کنار نمی‌کشه.

بعد نفس عمیق بکشید یا یک مهارت مقابله سالم دیگر را الگوی خود قرار دهید تا کودک شما یاد بگیرد و مهارت‌هایی را که هنگام عصبانیت استفاده می‌کنید تشخیص دهد.

  • لحظهها و زمان‌های قابل آموزش.

شما باید در تمام دوران کودکی، و همین‌طور سال‌های نوجوانی، با فرزند خود در زمینه احساسات کار کنید.

بسیار مهم است که برای آموزش کنترل احساسات به روشی سالم، مداوم و مستمر درباره چگونگی کنترل احساسات با وی صحبت کنید. وقتی که کودک شما، با شکستن چیزی از روی عصبانیت یا تسلیم شدن موقع ناراحتی اشتباه می‌کند، این را فرصتی بدانید که به او بیاموزید چگونه دفعه بعد بهتر عمل کند. به دنبال لحظه‌های قابل آموزش باشید تا به او کمک کنید راه‌های سالم برای کنار آمدن با احساسات خود را پیدا کند.

  • نمونه فعالیتی برای تقویت مهارت های عاطفی و آموزش احساسات به کودکان ۳ تا ۶ سال:

چهار شیوه استفاده از خویشتن‌داری در شرایط پر تنش و روبه‌رو شدن با احساسات قدرتمند، برای کمک به کودکان مطرح می شود.

  1. واژگان احساسی را گسترده تر کنید.

بسیاری از کودکان  فقط به این دلیل پرخاشگری می کنند که هیچ راه دیگری برای ابراز نارضایتی خود بلد نیستند. لگد پراندن، فریاد کشیدن، فحش دادن، کتک زدن یا پرتاب اشیا شاید تنها راهی است که این کودکان برای نشان دادن احساساتشان می دانند. کودکان برای بیان حالشان به کلمات احساسی نیاز دارند. می‌توانید به کمک یکدیگر پوستر «کلمه‌های احساسی» درست کنید تا اطلاعات کودکتان را در این زمینه بالا ببرید. برای نمونه، بگویید: «بیا همه کلماتی را که می توانیم بگوییم تا به دیگران نشان دهیم واقعاً عصبانی یا ناراحت هستیم، بنویسیم». سپس کلماتی را که به فکر کودک می‌رسند، بنویسید. فهرست شما می‌تواند شامل این کلمات باشد. عصبانی، کفری، خشمگین، دیوانه، ناراحت، کلافه، حرصی، عصبی، مضطرب، پریشان، نگران. کلمات را بر مقوایی بنویسید و آویزان کنید. هر بار فرزندتان عصبانی می‌شود، آن کلمات را به کار ببرید: «مثل اینکه واقعاً عصبانی هستی. می‌خواهی درباره‌اش حرف بزنیم؟»، «واقعا ناراحت به نظر می‌رسی، می‌خواهی کمی قدم بزنی؟» سپس هر گاه کلمه جدیدی مطرح شد آن را به فهرستتان اضافه کنید.

  1. نشانه های آغاز خشم را مشخص کنید.

برای فرزندتان شرح دهید که همه ما نشانه‌هایی داریم که با آن‌ها می‌توانیم بفهمیم نزدیک است عصبانی شویم و اگر به آن‌ها توجه کنیم، دچار دردسر نمی‌شویم. سپس به او کمک کنید تا نشانه‌های خودش را مشخص کند و بفهمد که در آستانه عصبانی شدن است. برای نمونه «صدایم بلند می‌شود. لپم گل می اندازد. دستانم را مشت می‌کنم. ضربان قلبم تند می‌شود. دهانم خشک می‌شود، تندتر نفس می‌کشم.» پس از آن که او درباره نشانه‌هایش هشیار شد، هر بار که در آستانه عصبانیت است، آن‌ها را به او نشان دهید: «مثل اینکه داری عصبانی می‌شوی. دستانت را مشت کرده‌ای. آیا خودت احساس می‌کنی که داری عصبانی می شوی؟» هر چه بیش‌تر به فرزندانمان کمک کنیم تا با نشانه‌های شروع خشم در خود آشنا شوند، بهتر خود را آرام خواهند کرد و یاد خواهند گرفت رفتارشان را تنظیم کنند. خشم به سرعت شدت می‌یابد و اگر به اوج برسد، مهار آن برای کودک تقریبا غیر ممکن خواهد بود.

  1. برای مسلط شدن، با خود حرف بزنید.

کارشاناسان پیشنهاد می‌کنند برای تسلط بر احساسات باید به کودکان یاد بدهیم در شرایط پر تنش حرف‌های مثبت و ساده به خود بزنند. برای نمونه: «صبر کن. آرام بگیر»، «یک نفس عمیق بکش» چند عبارات را به فرزندتان پیشنهاد کنید و سپس از او بخواهید یکی از آن‌ها را که برای او راحت‌تر است، انتخاب کند. هر روز چند بار آن عبارت را با او تمرین کنید. می‌توانید عبارتی را که انتخاب می‌کند در چند جای خانه آویزان کنید تا برایش یادآوری شود. هر چه کودکتان بیش‌تر آن را تمرین کند، به احتمال بیش‌تری در شرایط پر تنش که به آرام ماندن نیاز دارد، آن را به کار خواهد برد.

  1. کنترل از طریق تنفس شکمی را به او یاد بدهید.

 یکی از موثرترین راه‌های تسلط بر خود، تنفس درست – به خصوص در شرایط پر تنش – است. از کودک بخواهید در وضعیت راحتی بنشینید و با پشت صاف به پشتی صندلی تکیه دهد. سپس به او نشان دهید که آهسته و با پنج شماره «یک سیب زمینی، دو سیب زمینی،…» هوا را فرو ببرد، دو شماره صبر کند و سپس به همان شیوه و با پنج شماره هوا را خارج کند. تکرار این دم و بازدم آرامش زیادی به همراه دارد. یکی از بچه‌ها آن را تنفس ۱۲ شماره‌ای نامیده و من هم از آن به بعد ضمن تمرین با کودکان همین نام را به کار می‌برم.

اگر فرزندتان به هنگام دم، دستش را روی شکمش بگذارد، بهتر متوجه می‌شود. می‌توانید به او بگویید که شکمش را به اندازه یک هندوانه کوچولو بیرون بیاورد. این تنفس را در حالی که طاقباز بر زمین دراز کشیده است، نیز می‌تواند انجام دهد. نکته این است که آرام نفس کشیدن را به کودکتان یاد دهید و از او بخواهید تا بارها در شرایط آسوده آن را تمرین کند تا بتواند در مواقع پرتنش آن را به یاد آورد و انجام دهد.

  • یک فرمول سه بخشی که به کودکان کمک می‌کند تا بر احساسات شدید پیروز شوند.

مهم است که کودک بتواند در برابر هیجانات شدید و وسوسه حرف مناسب را به خود بزند. سه درسی که در پی می‌آیند به کودکان یاد می دهد بیش‌تر خویشتن‌داری‌شان را به کار بگیرند. به خصوص کودکان می‌آموزند که در شرایط پرتنش پیش از اقدام فکر کنند و در نتیجه کار درست را انجام دهند. این سه مرحله عبارتند از:

۱) ایست

۲) فکر کن

۳) درست عمل کن

۱. ایست. نخستین گام از همه مهم‌تر است. کودکتان لازم است یاد بگیرد پیش از عمل میخکوب شود. همان یک ثانیه‌ای که او درنگ می‌کند و زیر فشار عمل نمی‌کند، تفاوت مهمی را به وجود می‌آورد. «توقف» برای بیش‌تر کودکان خردسال ساده نیست و بنابراین در ابتدا باید محکم دستتان را روی شانه فرزندتان بگذارید و بگویید: «ایست، بی‌حرکت!» تا به تدریج بیاموزد که خود را متوقف کند. کودک یاد می‌گیرد با شنیدن «ایست، بی‌حرکت» یا احساس فشار دستتان یا مشاهده علامت ایست که با دستتان به او نشان می‌دهید، به هنگام تنش این نشانه‌ها را به یاد آورد و واکنش مناسب را که همان صبر کردن است، نشان دهد.

کودک باید متوقف شدن «بی حرکت ایستادن» را بارها و بارها تمرین کند تا طبیعت ثانوی او شود. به یاد داشته باشید که شما می‌خواهید عادت جدیدی را به فرزندتان یاد بدهید و بهترین راه یادگیری تمرین زیاد است.

۲. فکر کن. بخش دوم مهار وسوسه‌های کودکان این است که به آن‌ها کمک کنیم تا درباره شرایط پرتنش خود و پیامدهای احتمالی انتخاب اشتباهشان، فکر کنند. ساده‌ترین راه آموزش فکر کردن، این است که به او یاد بدهید به سرعت دور و برش را نگاه کند، ببینید چه اتفاقی دارد می‌افتد و سپس این سوال‌ها را از خودش بپرسد. «این کار درست است یا اشتباه؟»، «ممکن است کسی صدمه ببیند؟»، «بی خطر است؟»، «ممکن است به دردسر بیفتم؟» حتی کودکان بسیار خردسال می‌توانند این گام را یاد بگیرند. البته ابتدا لازم است تا پرسش‌ها را به فرزندتان یادآوری کنید. پس باید بارها آن پرسش‌ها را از فرزندتان بپرسید. وقتی او می‌شنود که شما مرتب یکی دو سوال را از او می‌پرسید، به تدریج بدون کمک شما، آن سوال‌ها را در ذهن از خود می‌پرسد. پیش‌بینی آن که انتخاب‌ها به چه نتیجه‌ای می‌رسند برای بسیاری از بزرگسالان کار ساده‌ای نیست، چه رسد به کودکان؛ اما به کودکان کمک مهمی می‌کند تا درست عمل کنند.

۳. درست عمل کن. دو گام نخست به فرزندتان کمک می‌کنند تا درنگ کند، آرام بگیرد و در این باره فکر کند که اگر به کارش ادامه دهد چه اتفاقی می‌افتد. او می‌داند که اگر به کارش ادامه دهد، بازگشتی وجود ندارد و باید پیامد تصمیمش را بپذیرد. گام آخر به کودکتان کمک می‌کند تا تشخیص دهد که فقط خود او مسئول کارهایش است و این بخش مهمی از پرورش هوش اخلاقی-عاطفی است. اشخاص هوشمند اخلاقی-عاطفی نه تنها پیش از عمل کردن فکر می‌کنند، بلکه مسئولیت کارهایشان را می‌پذیرند. آن‌ها خود را مسئول می‌بینند و حتی اگر نتیجه خطرناک یا احمقانه باشد بدون عذر و بهانه، سرزنش یا توجیه آن را می‌پذیرند.

لازم به ذکر است که فعالیت چراغ راهنمایی وبینار جعبه کوچک احساسات من با توجه به همین فرمول سه بخشی یا سه مرحله‌ای طراحی شده است.

نکته این است بی‌تردید همه کودکان گاهی تصمیماتی نامعقول می‌گیرند؛ این بخشی از زندگی است. اگر فرزندتان انتخاب نابخردانه‌ای کرد، از آن فرصت استفاده و به او کمک کنید تا فکر کند چه کاری را اشتباه انجام داده است تا بتواند دفعه بعد انتخاب بهتری داشته باشد.

در مقاله فوق تلاش نمودیم تا چکیده‌ایی از مطالب مربوط به تعاریف احساسات و نمونه‌هایی از نحوه آموزش آن‌ها به کودکان را در اختیار شما قرار دهیم. گفتنی است این مطالب برگرفته از کتب و مقالات علمی در ارتباط با این موضوع بوده است و پیشنهاد می‌کنیم برای آشنایی بیش‌تر و بهتر با موضوع مقاله، به این منابع رجوع کنید. در ادامه عناوین مقالات و کتاب مورد استفاده را ذکر می‌نماییم.

  • منابع:
  • نوربخش مقدم، علیرضا (۱۳۹۷)، هیجانهای اصلی
  • آشفته فرد، فرناز (۱۳۹۹)، چراباید آموزش احساسات به کودکان را جدی بگیریم؟
  • بربا، میشل (۱۳۸۸) کلید های پرورش هوش اخلاقی در کودکان و نوجوانان، ترجمه فرناز فرود،چاپ پنجم، انتشارات صابرین، تهران
  • https://www.verywellfamily.com/how-to-teach-kids-about-feelings-1095012

 

  • پیشنهاداتی برای والدین:

الف) کتاب های مناسب کودکان با موضوع احساسات

  • ایلند، ایوا(۲۰۱۹)‌، مهمانی به نام غصه، ترجمه پیام ابراهیمی،چاپ دوم، انتشارات پرتقال، تهران
  • شین شو شین، اورلی(۲۰۱۹)، من گاستون بد اخلاق هستم، ترجمه ناهید دورودیان راد، چاپ اول، انتشارات پرتقال، تهران
  • سیما، جسی(۲۰۱۸)، عشق یعنی چه؟، ترجمه آناهیتا حضرتی کیاوندانی، چاپ دوم، انتشارات پرتقال، تهران
  • یناس، آنا(۲۰۱۹)، هیولای رنگ ها داستانی درباره ی احساس های رنگارنگ، ترجمه سحر ترهنده، چاپ اول، انتشارات فاطمی، تهران
  • دورفلد، کوری(‌۲۰۱۸)، خرگوش گوش داد!، ترجمه رضی هیرمندی، چاپ چهارم، انتشارات پرتقال، تهران
  • اوبری، انت(۲۰۰۸)، جایی در قلبم، ترجمه معصومه نفیسی، چاپ اول، انتشارات زعفران، تهران
  • ویلمس، مو(۲۰۰۶)، لیوناردو، هیولایی که هیچ کس از او نمی ترسید، ترجمه نوید خداوندی، انتشارات پرتقال، تهران

ب) انیمیشن مناسب کودکان با موضوع احساسات

 Inside out  2015

ج) ابزار آموزشی مناسب کودکان با موضوع احساسات

کارت خرس های احساسات  از این ابزار دو مدل موجود است.

۱. علی صاحبی، دنیاس خرس های کوچولوها ، انتشارات سایه سخن، تهران

۲.خانواده خرسی ها، انتشارات هم نوا

د) کتاب های مناسب بزرگسالان با موضوع احساسات

  • فابر، آدل و مازلیش، الین(۱۳۸۴)، به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن(۱): گفت و شنود با کودکان، ترجمه فاطمه عباسی فر، چاپ پنجاه و پنجم، نشر دایره، تهران
  • شافر،دن و لیونز، کریستین(۲۰۰۱)، کلیدهای کمک به کودک برای بر خورد با مرگ عزیزان، ترجمه اکرم کرمی، چاپ چهارم، انتشارات صابرین، تهران
  • کوهن، کتی(۲۰۰۰)، کلیدهای پرورش هوش اجتماعی در کودکان و نوجوانان، ترجمه اشرف راضی، چاپ دوم، انتشارات صابرین، تهران
  • مورشیتسکی، هانس(۱۳۸۸)، کلیدهای بر خورد با ترس در نوجوانان، ترجمه لی لا لفظی، چاپ چهارم، اتشارات صابرین، تهران
  • گلنون، ویل(۱۳۸۷)، هوش هیجانی ۲۰۰ راه برای افزایش هوش هیجانی پسران، ترجمه منصوره نیکوگفتار و حمیدرضا پوراعتماد، چاپ سوم، نشر دانژه
  • فریزر، دبلیو مارک و نش، جیمز کی و گالینسکی، مایداجی(۱۳۹۴)، مهارت های حل مساله اجتماعی در کودکان، ترجمه امید شکری و سید پیمان رحیمی نژاد، چاپ اول، انتشارات روانشناسی و هنر، تهران
/*

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

*/